معنی فارسی sabbed

B1

جشن گرفتن یا به شادی و خوشی خود پرداخته، به ویژه زمانی که برای تفریح و استراحت بوده است.

To celebrate; to engage in festivities.

verb
معنی(verb):

To sabotage, especially fox hunts in opposition to blood sports.

example
معنی(example):

او روز قبل از برگزاری رویداد به جشن پرداخت.

مثال:

He sabbed the day before the event was scheduled.

معنی(example):

او در طول تعطیلات تابستانی به جشن رفت تا برای امتحان آماده شود.

مثال:

She sabbed during the summer vacation to prepare for the exam.

معنی فارسی کلمه sabbed

: معنی sabbed به فارسی

جشن گرفتن یا به شادی و خوشی خود پرداخته، به ویژه زمانی که برای تفریح و استراحت بوده است.