معنی فارسی sabed
B1حالتی که در آن فرد احساس خستگی یا انرژی کم میکند.
A state in which a person feels tired or lacking energy.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او پس از یک روز طولانی احساس خستگی کرد.
مثال:
She felt sabed after the long day.
معنی(example):
دانشآموزان خسته با دقت گوش میدادند.
مثال:
The sabed students listened carefully.
معنی فارسی کلمه sabed
:
حالتی که در آن فرد احساس خستگی یا انرژی کم میکند.