معنی فارسی sably
B1دلیلی است که به روشی دلنشین و خوشایند اشاره دارد.
Describes a manner that is pleasant and agreeable.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در طول بحث به شکلی دلنشین صحبت کرد.
مثال:
She spoke sably during the discussion.
معنی(example):
رویکرد دلنشین هنرمند توجهات زیادی را جلب کرد.
مثال:
The artist's sably approach attracted a lot of attention.
معنی فارسی کلمه sably
:
دلیلی است که به روشی دلنشین و خوشایند اشاره دارد.