معنی فارسی sabo

B1

سابو، نوعی تنقلات یا غذای سبک که به طور معمول در مواقع مختلف خورده می‌شود.

A light snack commonly consumed in various cultures.

noun
معنی(noun):

A saboteur.

verb
معنی(verb):

(Singlish) To get someone in trouble, to prank, to sabotage another's efforts.

example
معنی(example):

سابو یک اسنک محبوب در بسیاری از فرهنگ‌ها است.

مثال:

Sabo is a popular snack in many cultures.

معنی(example):

او در حین تماشای تلویزیون یک بسته سابو را لذت برد.

مثال:

He enjoyed a package of sabo while watching TV.

معنی فارسی کلمه sabo

: معنی sabo به فارسی

سابو، نوعی تنقلات یا غذای سبک که به طور معمول در مواقع مختلف خورده می‌شود.