معنی فارسی saburrate
B1سابوررات، صفتی برای توصیف ویژگی مایعات یا مواد نرم و گلآلود.
Descriptive of a soft, muddy, or clay-like consistency.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رسوب بهطور سابورراتی بود که نشاندهنده منبع آن است.
مثال:
The sediment was saburrate in nature, showing its origin.
معنی(example):
هنگام بررسی نمونه، ما به همگنی سابوررات آن توجه کردیم.
مثال:
When examining the sample, we noted its saburrate consistency.
معنی فارسی کلمه saburrate
:
سابوررات، صفتی برای توصیف ویژگی مایعات یا مواد نرم و گلآلود.