معنی فارسی saffroned
B1زعفرانی شده به معنی اضافه کردن زعفران به غذا برای بهبود طعم و رنگ.
To have been infused with saffron to improve taste and color.
- VERB
example
معنی(example):
این غذا به رنگ زعفرانی تهیه شده بود تا طعم آن را بهبود بخشد.
مثال:
The dish was saffroned to enhance its flavor.
معنی(example):
او برنج را برای یک مناسبت ویژه زعفرانی کرد.
مثال:
She saffroned the rice for a special occasion.
معنی فارسی کلمه saffroned
:
زعفرانی شده به معنی اضافه کردن زعفران به غذا برای بهبود طعم و رنگ.