معنی فارسی sagaciousness
C2حکمت و درکی که ناشی از تجربه است.
The quality of being sagacious; wisdom.
- NOUN
example
معنی(example):
بصیرت او در تصمیماتش مشهود بود.
مثال:
Her sagaciousness was evident in her decisions.
معنی(example):
بصیرت رهبر کمک کرد تا تیم را به سمت درست هدایت کند.
مثال:
The sagaciousness of the leader helped steer the team.
معنی فارسی کلمه sagaciousness
:
حکمت و درکی که ناشی از تجربه است.