معنی فارسی saho

B1

نقطه‌ای طبیعی که زیبایی خاصی دارد و معمولاً جذابیت بصری ایجاد می‌کند.

A natural area or spot known for its beauty.

example
معنی(example):

پس از عبور طوفان، ساهو حتی زیباتر به نظر می‌رسید.

مثال:

After the storm passed, the saho seemed even more beautiful.

معنی(example):

ساهو نمایی عالی از غروب آفتاب را فراهم کرد.

مثال:

The saho provided a perfect view of the sunset.

معنی فارسی کلمه saho

: معنی saho به فارسی

نقطه‌ای طبیعی که زیبایی خاصی دارد و معمولاً جذابیت بصری ایجاد می‌کند.