معنی فارسی salifying

B1

عمل یا فرایند ایجاد نمک یا نمک‌زایی.

The act or process of causing something to become a salt.

example
معنی(example):

عوامل نمک‌زایی در فرآیندهای شیمیایی مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرند.

مثال:

Salifying agents are used in various chemical processes.

معنی(example):

واکنش نمک‌زایی زمانی اتفاق می‌افتد که باز با اسید تعامل کند.

مثال:

The salifying reaction occurs when the base interacts with the acid.

معنی فارسی کلمه salifying

: معنی salifying به فارسی

عمل یا فرایند ایجاد نمک یا نمک‌زایی.