معنی فارسی salomonic
B1مربوط به تصمیمها و قضاوتهای عادلانه و حکیمانه
Of or relating to Solomon, especially in the sense of wise and fair judgment.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او یک تصمیم سلوونی اتخاذ کرد که همه را راضی کرد.
مثال:
He made a salomonic decision that satisfied everyone.
معنی(example):
حکمت سلوونی او به حل منازعه کمک کرد.
مثال:
Her salomonic wisdom helped resolve the conflict.
معنی فارسی کلمه salomonic
:
مربوط به تصمیمها و قضاوتهای عادلانه و حکیمانه