معنی فارسی sanableness
B1ویژگی یا حالت قابل حل بودن، به ویژه در چالشها و مشکلات.
The quality or state of being able to be remedied.
- NOUN
example
معنی(example):
قابلیت حل مشکلات راهحلهای پیشنهادی به فناوری موجود بستگی دارد.
مثال:
The sanableness of the proposed solutions depends on available technology.
معنی(example):
ارزیابی قابلیت حل مشکلات میتواند در تصمیمگیری کمک کند.
مثال:
Assessing the sanableness can help in decision-making.
معنی فارسی کلمه sanableness
:
ویژگی یا حالت قابل حل بودن، به ویژه در چالشها و مشکلات.