معنی فارسی sans.

B2

بدون، خالی از، یا فاقد چیزی بودن.

Without; lacking; not having.

example
معنی(example):

کتاب بدون هیچ تصویری نوشته شده است.

مثال:

The book is written sans any illustrations.

معنی(example):

گزارش بدون داده‌های لازم کامل شد.

مثال:

The report was completed sans the necessary data.

معنی فارسی کلمه sans.

: معنی sans. به فارسی

بدون، خالی از، یا فاقد چیزی بودن.