معنی فارسی sauerkraut
B1 /ˈsaʊɚˌkɹaʊt/سائورکلاوت، کلم تخمیر شده که در آشپزی آلمانی به کار میرود.
Fermented cabbage that is a popular condiment in German cuisine.
- noun
noun
معنی(noun):
A dish made by fermenting finely chopped cabbage.
معنی(noun):
A German person.
example
معنی(example):
سائورکلاوت از کلم تخمگذار تهیه میشود.
مثال:
Sauerkraut is made from fermented cabbage.
معنی(example):
من سائورکلاوت را روی هاتداگهایم دوست دارم.
مثال:
I enjoy sauerkraut on my hot dogs.
معنی فارسی کلمه sauerkraut
:
سائورکلاوت، کلم تخمیر شده که در آشپزی آلمانی به کار میرود.