معنی فارسی sauntering
B1پرسه زدن، فعالیتی آرام و بدون عجله که معمولاً خوشایند است.
The act of walking in a slow and relaxed manner.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To stroll, or walk at a leisurely pace.
noun
معنی(noun):
A casual stroll.
مثال:
I have seen many strange things in my saunterings around London.
example
معنی(example):
پرسه زدن در سواحل، سرگرمی مورد علاقه‌اش بود.
مثال:
Sauntering along the beach was her favorite pastime.
معنی(example):
او در پرسه زدن در خیابان‌های شهر در آخر هفته‌ها لذت می‌برد.
مثال:
He found joy in sauntering through the city streets on weekends.
معنی فارسی کلمه sauntering
:
پرسه زدن، فعالیتی آرام و بدون عجله که معمولاً خوشایند است.
