معنی فارسی saunteringly
B1به شیوهای که نشاندهندهٔ آرامش و بیخیالی باشد.
In a manner that is relaxed and unhurried.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با آرامش از میان باغ عبور کرد و از گلها لذت برد.
مثال:
She walked saunteringly through the garden, enjoying the flowers.
معنی(example):
او با آرامش به گروه نزدیک شد و عجله نداشت.
مثال:
He saunteringly approached the group, not in a hurry.
معنی فارسی کلمه saunteringly
:
به شیوهای که نشاندهندهٔ آرامش و بیخیالی باشد.