معنی فارسی sav

A2

ذخیره کردن یا حفاظت کردن از چیزی.

To keep something safe or to store something.

noun
معنی(noun):

A saveloy.

example
معنی(example):

ما باید پول پس‌انداز کنیم برای تعطیلات.

مثال:

We need to save money for vacation.

معنی(example):

یادت نرود که کارت را به طور مکرر ذخیره کنی.

مثال:

Don't forget to sav your work frequently.

معنی فارسی کلمه sav

: معنی sav به فارسی

ذخیره کردن یا حفاظت کردن از چیزی.