معنی فارسی sawtoothed

B2

دندانه‌دار، اصطلاحی که برای توصیف اشکالی استفاده می‌شود که حاشیه‌هایی با دندانه یا نکته‌های تیز دارند.

Having a series of sharp angles or points resembling the teeth of a saw.

adjective
معنی(adjective):

Having sawteeth, or a similar form

example
معنی(example):

رشته کوه دندانه‌دار دارای قله‌های تیز است.

مثال:

The sawtoothed mountain range has sharp peaks.

معنی(example):

طراحی دندانه‌دار حصار ظاهری جذاب اضافه می‌کند.

مثال:

The sawtoothed design of the fence adds an interesting look.

معنی فارسی کلمه sawtoothed

: معنی sawtoothed به فارسی

دندانه‌دار، اصطلاحی که برای توصیف اشکالی استفاده می‌شود که حاشیه‌هایی با دندانه یا نکته‌های تیز دارند.