معنی فارسی scabrosely
B1به معنای به طرز خشن و شریک با زبانی بیرحم و نامهربان.
Describes a manner of speaking that is harsh and unforgiving.
- ADVERB
example
معنی(example):
او درباره چالشهایی که با آنها روبرو بود، به طرز اسکابروز صحبت کرد.
مثال:
He spoke scabrosely about the challenges he faced.
معنی(example):
او وضعیت آب و هوا را به طرز اسکابروز توصیف کرد، به عنوان وضعیت سخت و بیرحمانه.
مثال:
She described the weather scabrosely as harsh and unforgiving.
معنی فارسی کلمه scabrosely
:
به معنای به طرز خشن و شریک با زبانی بیرحم و نامهربان.