معنی فارسی scaldy

B2

حالت سوزاننده یا آزاردهنده که معمولاً به دلیل تماس با مایعات داغ ایجاد می‌شود.

Having a burning sensation; irritated due to heat.

example
معنی(example):

پوست سوزان باید با دقت درمان شود.

مثال:

The scaldy skin should be treated with care.

معنی(example):

او از حس سوزش روی دستش شکایت کرد.

مثال:

He complained about the scaldy sensation on his hand.

معنی فارسی کلمه scaldy

: معنی scaldy به فارسی

حالت سوزاننده یا آزاردهنده که معمولاً به دلیل تماس با مایعات داغ ایجاد می‌شود.