معنی فارسی scallion
A2 [ˈskæ.ljn̩]نوعی پیاز که دارای ساقه نازک و سبز است و معمولاً در غذاها به عنوان چاشنی استفاده میشود.
A type of green onion with a long, thin stalk, commonly used for flavoring dishes.
- noun
noun
معنی(noun):
A spring onion, Allium fistulosum.
معنی(noun):
Any of various similar members of the genus Allium.
معنی(noun):
Any onion that lacks a fully developed bulb.
معنی(noun):
A leek.
example
معنی(example):
پیازچه معمولاً در سالادها استفاده میشود.
مثال:
A scallion is often used in salads.
معنی(example):
او پیازچه را به قطعات کوچک خرد کرد.
مثال:
She chopped the scallion into small pieces.
معنی فارسی کلمه scallion
:
نوعی پیاز که دارای ساقه نازک و سبز است و معمولاً در غذاها به عنوان چاشنی استفاده میشود.