معنی فارسی scallywag
A2 /ˈskælɪwæɡ/اسکالیوگ، شخصی که معمولاً مشکلاتی ایجاد میکند یا رفتاری شیطنتآمیز دارد.
A mischievous or deceitful person, especially a child.
- noun
noun
معنی(noun):
A disreputable fellow, a good-for-nothing, a scapegrace, a blackguard
معنی(noun):
A badly behaved person, especially a child; a mischief-maker; a rascal
example
معنی(example):
پسر بچه یک اسکالیوگ است زیرا اتاقش را تمیز نکرده.
مثال:
The boy is a scallywag for not cleaning his room.
معنی(example):
آنها او را یک اسکالیوگ نامیدند به خاطر شوخیهایی که میکرد.
مثال:
They called him a scallywag for playing pranks.
معنی فارسی کلمه scallywag
:
اسکالیوگ، شخصی که معمولاً مشکلاتی ایجاد میکند یا رفتاری شیطنتآمیز دارد.