معنی فارسی scarphed
B1اسکارف شده، به حالتی اطلاق میشود که دو قطعه با استفاده از جوشکاری اسکارف به هم متصل شدهاند.
Joined together by means of a scarph joint.
- VERB
example
معنی(example):
قطعات به طور بینقصی اسکارف شده بودند.
مثال:
The pieces were scarphed together seamlessly.
معنی(example):
او لبهها را اسکارف کرد تا نمایی صاف ایجاد کند.
مثال:
She scarphed the edges to create a smooth finish.
معنی فارسی کلمه scarphed
:
اسکارف شده، به حالتی اطلاق میشود که دو قطعه با استفاده از جوشکاری اسکارف به هم متصل شدهاند.