معنی فارسی scatterbrain

B1

فردی که در کارها و افکار خود به طور مرتب سازماندهی ندارد و فراموشکار است.

A person who tends to be forgetful and disorganized.

noun
معنی(noun):

A flighty, disorganized or forgetful person.

example
معنی(example):

او اغلب چیزها را فراموش می‌کند؛ او یک فرد کمی پراکنده است.

مثال:

She often forgets things; she's a bit of a scatterbrain.

معنی(example):

طبیعت پراکنده او باعث می‌شود که نتواند تمرکز کند.

مثال:

His scatterbrain nature makes it hard for him to focus.

معنی فارسی کلمه scatterbrain

: معنی scatterbrain به فارسی

فردی که در کارها و افکار خود به طور مرتب سازماندهی ندارد و فراموشکار است.