معنی فارسی schizophrenically
B1به روشی که رفتار یا تفکر فرد مبتلا به اسکیزوفرنی را منعکس کند.
In a manner resembling the behavior or thought patterns of a person with schizophrenia.
- ADVERB
example
معنی(example):
هنرمند به‌طور اسکیزوفرنیک از طریق نقاشی‌هایش خود را ابراز کرد.
مثال:
The artist expressed herself schizophrenically through her paintings.
معنی(example):
او به‌طور اسکیزوفرنیک از یک ایده به دیگری در سخنرانی‌اش جابه‌جا شد.
مثال:
He moved schizophrenically from one idea to another in his lecture.
معنی فارسی کلمه schizophrenically
:
به روشی که رفتار یا تفکر فرد مبتلا به اسکیزوفرنی را منعکس کند.
