معنی فارسی sclatch

B1

صدای خاصی که هنگام تماس اشیاء با یکدیگر تولید می‌شود.

A specific sound made during the contact of objects.

example
معنی(example):

صدای قلم بر روی کاغذ، لذت بخش به نظر می‌رسد.

مثال:

The sclatch of the pen on paper sounds satisfying.

معنی(example):

او صدای اسکلچ را زمانی که قلم مو به بوم برخورد کرد، شنید.

مثال:

He heard the sclatch when the paintbrush touched the canvas.

معنی فارسی کلمه sclatch

: معنی sclatch به فارسی

صدای خاصی که هنگام تماس اشیاء با یکدیگر تولید می‌شود.