معنی فارسی scooch
B1به آرامی و به طور غیررسمی جابهجا شدن یا حرکت کردن به سمت کسی یا چیزی.
To move or shift a small distance, often used in informal contexts.
- verb
verb
معنی(verb):
To shift, move aside, or scoot over.
معنی(verb):
To crouch.
example
معنی(example):
لطفا کمی جابهجا شو که بتوانم بنشینم.
مثال:
Please scooch over so I can sit down.
معنی(example):
او کمی جابهجا شد تا بهتر او را بشنود.
مثال:
She scooched closer to hear him better.
معنی فارسی کلمه scooch
:
به آرامی و به طور غیررسمی جابهجا شدن یا حرکت کردن به سمت کسی یا چیزی.