معنی فارسی scorchingly

B2

به شدت سوزان یا خیلی داغ، به طور خاص در مورد دما یا زمینۀ احساسات به کار می‌رود.

In an extremely hot manner; can also describe intense criticism or strong emotion.

example
معنی(example):

خورشید در ساحل به شدت سوزان بود.

مثال:

The sun was scorching on the beach.

معنی(example):

او به طرز سوزان درباره اشتباهات رقیبش صحبت کرد.

مثال:

He spoke scorchingly about his opponent's mistakes.

معنی فارسی کلمه scorchingly

: معنی scorchingly به فارسی

به شدت سوزان یا خیلی داغ، به طور خاص در مورد دما یا زمینۀ احساسات به کار می‌رود.