معنی فارسی scortatory

B2

اسکرتاتوری، صفتی برای توصیف روندها یا رفتارهایی که به تحلیل یا بررسی دقیق موضوعات می‌پردازند.

Descriptive of processes or behaviors that involve critical analysis or scrutiny.

example
معنی(example):

ذات اسکرتاتوری بحث باعث شد که رسیدن به اجماع دشوار باشد.

مثال:

The scortatory nature of the debate made it hard to reach a consensus.

معنی(example):

برخی از شیوه‌های اسکرتاتوری در بحث‌های مدرن به طور منفی دیده می‌شوند.

مثال:

Some scortatory practices are viewed negatively in modern discussions.

معنی فارسی کلمه scortatory

: معنی scortatory به فارسی

اسکرتاتوری، صفتی برای توصیف روندها یا رفتارهایی که به تحلیل یا بررسی دقیق موضوعات می‌پردازند.