معنی فارسی scraggily
B1به شکلی نامرتب و ناهنجار، معمولاً به ویژگی ظاهری نامناسب اشاره دارد.
In a ragged or untidy manner, often referring to an unkempt appearance.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سگ به شکل نامنظم به نظر میرسید، با موی آشفته و بدنی لاغر.
مثال:
The dog looked scraggily, with unkempt fur and a thin body.
معنی(example):
ظاهر نامنظم او باعث شد که کمتر به او نزدیک شوند.
مثال:
His scraggily appearance made him less approachable.
معنی فارسی کلمه scraggily
:
به شکلی نامرتب و ناهنجار، معمولاً به ویژگی ظاهری نامناسب اشاره دارد.