معنی فارسی scraggly

B2

اسکرگلی به معنای ناهموار یا ضعیف و نازک به کار می‌رود، معمولاً در توصیف ظاهر استفاده می‌شود.

Used to describe something that is uneven, thin, or in a disheveled state, often in reference to appearance.

adjective
معنی(adjective):

Rough, scruffy, or unkempt.

معنی(adjective):

Jagged or uneven; scraggy.

example
معنی(example):

سگ اسکرگلی خیلی غمگین و تنها به نظر می‌رسید.

مثال:

The scraggly dog looked so sad and lonely.

معنی(example):

موهای اسکرگلی او در هر جا پخش شده بود.

مثال:

His scraggly hair was all over the place.

معنی فارسی کلمه scraggly

: معنی scraggly به فارسی

اسکرگلی به معنای ناهموار یا ضعیف و نازک به کار می‌رود، معمولاً در توصیف ظاهر استفاده می‌شود.