معنی فارسی scrapeage

B1

عمل یا وضعیت خراشیدن یا برداشتن لایه‌ای از سطح.

The act or condition of scraping off a layer from a surface.

example
معنی(example):

لایه لختی رنگ یک لایه چوبی را زیر آن نشان داد.

مثال:

The scrapeage of the paint revealed a layer of wood underneath.

معنی(example):

آنها لایه را اندازه‌گیری کردند تا اطمینان حاصل کنند که بازسازی دقیق است.

مثال:

They measured the scrapeage to ensure accurate restoration.

معنی فارسی کلمه scrapeage

: معنی scrapeage به فارسی

عمل یا وضعیت خراشیدن یا برداشتن لایه‌ای از سطح.