معنی فارسی scrawlier
B1بدخطتر، مقایسهای برای توصیف وضعیتی که نویسی بدتر از دیگری یا قبل باشد.
More scrawly; having a more careless or untidy style compared to something else.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
یادداشتهای او حتی بدخطتر از یادداشتهای او بود.
مثال:
His notes were even scrawlier than hers.
معنی(example):
متوجه شدم که طراحی به مرور زمان بدخطتر شد.
مثال:
I noticed that the drawing became scrawlier over time.
معنی فارسی کلمه scrawlier
:
بدخطتر، مقایسهای برای توصیف وضعیتی که نویسی بدتر از دیگری یا قبل باشد.