معنی فارسی screenage
B1عصری که در آن صفحههای نمایش بر زندگی روزمره و فرهنگ غالب هستند.
An age characterized by the pervasiveness of screens in daily life.
- NOUN
example
معنی(example):
عصر صفحه نمایش با ظهور سینما آغاز شد.
مثال:
The screenage began with the advent of cinema.
معنی(example):
ما در عصری زندگی میکنیم که با گوشیهای هوشمند و تبلتها تسلط دارد.
مثال:
We live in a screenage dominated by smartphones and tablets.
معنی فارسی کلمه screenage
:
عصری که در آن صفحههای نمایش بر زندگی روزمره و فرهنگ غالب هستند.