معنی فارسی screenless
B1دستگاهی که هیچ صفحه نمایشی ندارد و معمولاً به کنترلهای صوتی یا دیگر روشها وابسته است.
Having no screen; operating without a display.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
دستگاه جدید کاملاً بدون صفحه نمایش است و به دستورات صوتی وابسته است.
مثال:
The new device is completely screenless and relies on voice commands.
معنی(example):
بسیاری از مردم دستگاههای بدون صفحه نمایش را به دلیل سادگی آنها ترجیح میدهند.
مثال:
Many people prefer screenless devices for their simplicity.
معنی فارسی کلمه screenless
:
دستگاهی که هیچ صفحه نمایشی ندارد و معمولاً به کنترلهای صوتی یا دیگر روشها وابسته است.