معنی فارسی scritch

B1

خراش، صدای خراش یا ساییدگی که هنگام کشیدن چیزی روی سطحی از آن ایجاد می‌شود.

A soft scratching sound, often made by a pen or scratching an animal.

example
معنی(example):

وقتی که من به گربه خراش می‌زنم، یک صدا و خراش رضایت‌بخش می‌دهد.

مثال:

When I scratch the cat, it gives a satisfied scritch.

معنی(example):

صدای خراش قلم روی کاغذ آرامش‌بخش است.

مثال:

The scritch of the pen on paper sounds soothing.

معنی فارسی کلمه scritch

: معنی scritch به فارسی

خراش، صدای خراش یا ساییدگی که هنگام کشیدن چیزی روی سطحی از آن ایجاد می‌شود.