معنی فارسی scrobiculated
B1اسکروبیکولهشده، به ویژگی ای اشاره دارد که در آن سطحی با طراحی یا بافت مشابه به اسکروبیکولا وجود دارد.
Having a surface marked with scrobiculate-like patterns, often seen in artifacts.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سطح اسکروبیکوله این اثر باستانشناسی برای باستانشناسان جالب بود.
مثال:
The scrobiculated surface of the artifact was fascinating to archaeologists.
معنی(example):
الگوهای اسکروبیکوله بر روی سفالهای باستانی یافت شد.
مثال:
Scrobiculated patterns were found on the ancient pottery.
معنی فارسی کلمه scrobiculated
:
اسکروبیکولهشده، به ویژگی ای اشاره دارد که در آن سطحی با طراحی یا بافت مشابه به اسکروبیکولا وجود دارد.