معنی فارسی scrooch
B1خم شدن یا حالت نشستهای به خود گرفتن برای جا شدن در فضایی کوچکتر.
To crouch or bend down, often to fit into a confined space.
- verb
verb
معنی(verb):
To crouch, or hunker down.
example
معنی(example):
او مجبور شد برای عبور از در کوچک خم شود.
مثال:
He had to scrooch down to fit through the small door.
معنی(example):
باید خم میشدم تا نقاشی را بهتر ببینم.
مثال:
I had to scrooch to see the painting better.
معنی فارسی کلمه scrooch
:
خم شدن یا حالت نشستهای به خود گرفتن برای جا شدن در فضایی کوچکتر.