معنی فارسی scrooched
B1گذشته فعل جمع شدن یا چمباتمه زدن، به فعالیت یا حالتی که در آن منقبض و کوچک میشود اشاره دارد.
The past tense of scrooch; to have curled up or huddled into a smaller space.
- verb
verb
معنی(verb):
To crouch, or hunker down.
example
معنی(example):
او به گوشه مبل جمع شد.
مثال:
She scrooched into the corner of the couch.
معنی(example):
او به طور تصادفی زیر میز جمع شد.
مثال:
He accidentally scrooched under the desk.
معنی فارسی کلمه scrooched
:
گذشته فعل جمع شدن یا چمباتمه زدن، به فعالیت یا حالتی که در آن منقبض و کوچک میشود اشاره دارد.