معنی فارسی scrow

B1

نوعی موجود، مانند سنجاب، که درختان را دوست دارد.

A small, agile creature often associated with trees.

example
معنی(example):

سنجاب بالای درختان پرواز کرد.

مثال:

The scrow flew high above the trees.

معنی(example):

ما یک سنجاب را در پارک مشاهده کردیم.

مثال:

We saw a scrow playing in the park.

معنی فارسی کلمه scrow

: معنی scrow به فارسی

نوعی موجود، مانند سنجاب، که درختان را دوست دارد.