معنی فارسی scrubbashing
B1تمیزکاری، عمل تمیز کردن و شستشو به ویژه با استفاده از فشار و ابزار.
The act of scrubbing or cleaning with effort and a tool.
- VERB
example
معنی(example):
او بعدازظهر را به تمیز کردن حیاط گذراند.
مثال:
She spent the afternoon scrubbashing the patio.
معنی(example):
تمیز کردن میتواند کاری خستهکننده باشد اما بسیار رضایتبخش است.
مثال:
Scrubbashing can be a tiring task but is very rewarding.
معنی فارسی کلمه scrubbashing
:
تمیزکاری، عمل تمیز کردن و شستشو به ویژه با استفاده از فشار و ابزار.