معنی فارسی scrumpling

B1

عمل مچاله کردن، نوعی عمل سینماتیک و صوتی که در تهیه اشیاء فیزیکی وجود دارد.

The act of crumpling something, often producing a noise.

verb
معنی(verb):

To crumple, crush or wad (like a piece of paper).

example
معنی(example):

او در حال مچاله کردن کاغذ برای پروژه هنری‌اش است.

مثال:

He is scrumpling the paper for his art project.

معنی(example):

صدای مچاله‌کردن پلاستیک اتاق را پر کرد.

مثال:

The sound of scrumpling plastic filled the room.

معنی فارسی کلمه scrumpling

: معنی scrumpling به فارسی

عمل مچاله کردن، نوعی عمل سینماتیک و صوتی که در تهیه اشیاء فیزیکی وجود دارد.