معنی فارسی scrunchiest
B1نرمترین، به ارتفاع بالاترین درجه از نرم بودن، معمولاً برای توصیف گیرههای مو یا چیزهای مشابه استفاده میشود.
The highest degree of being scrunchy; most compressed or plush.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Scrunched up; creased or wrinkled
example
معنی(example):
این نرمترین گیره مویی است که تا به حال دیدهام!
مثال:
This is the scrunchiest hair tie I have ever seen!
معنی(example):
او نرمترین نسخه موجود را برای دخترش خرید.
مثال:
She bought the scrunchiest version available for her daughter.
معنی فارسی کلمه scrunchiest
:
نرمترین، به ارتفاع بالاترین درجه از نرم بودن، معمولاً برای توصیف گیرههای مو یا چیزهای مشابه استفاده میشود.