معنی فارسی scrunty
B1صفتی برای توصیف موجودی کوچک، ضعیف و بیدفاع.
An adjective describing something small, weak, and defenseless.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سایهٔ اسکرانتی به سرعت از میان سایهها گذشت.
مثال:
The scrunty figure scurried through the shadows.
معنی(example):
یک حیوان اسکرانتی در نزدیکی درخت قدیمی پیدا کردم.
مثال:
I found a scrunty animal near the old tree.
معنی فارسی کلمه scrunty
:
صفتی برای توصیف موجودی کوچک، ضعیف و بیدفاع.
