معنی فارسی scruze

B1

به دور و بر چرخیدن و در جستجوی چیزی بودن.

To make one’s way or move about in a place.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت تا وقتی به جای درست برسد، به دور و بر بچرخد.

مثال:

He decided to scruze around until he found the right place.

معنی(example):

شما می‌توانید از پارک عبور کنید تا سریع‌تر به کافه برسید.

مثال:

You can scruze through the park to get to the cafe faster.

معنی فارسی کلمه scruze

: معنی scruze به فارسی

به دور و بر چرخیدن و در جستجوی چیزی بودن.