معنی فارسی sculptured
B2حکاکی شده، به معنای اینکه چیزی با استفاده از مجسمهسازی شکل داده شده است.
Carved or formed using the techniques of sculpture.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Made like a sculpture.
معنی(adjective):
Attractively formed.
مثال:
His sculptured features drew appreciative looks.
example
معنی(example):
مجسمههای حکاکی شده به طرز قابل توجهی شبیه به واقعیت بودند.
مثال:
The sculptured figures were remarkably lifelike.
معنی(example):
لباس او طراحی مجسمهسازی شدهای داشت که بر اندام او تأکید میکرد.
مثال:
Her dress had a sculptured design that accentuated her figure.
معنی فارسی کلمه sculptured
:
حکاکی شده، به معنای اینکه چیزی با استفاده از مجسمهسازی شکل داده شده است.