معنی فارسی scumminess
B1حالت کثیفی یا آلوده بودن، که معمولاً به زیر آب یا مکانها اشاره دارد.
The quality or state of being scummy; dirtiness or filth.
- NOUN
example
معنی(example):
کثافتی که در آب وجود داشت نگران کننده بود.
مثال:
The scumminess of the water was alarming.
معنی(example):
ما باید به کثافتی که در این منطقه وجود دارد به طور فوری رسیدگی کنیم.
مثال:
We need to address the scumminess of this area urgently.
معنی فارسی کلمه scumminess
:
حالت کثیفی یا آلوده بودن، که معمولاً به زیر آب یا مکانها اشاره دارد.