معنی فارسی scumming

B1

زمانی که کثیفی یا مواد زائد به سطح آب یا مایعات دیگر می‌آید و باعث تغییر شکل یا کیفیت آنها می‌شود.

The formation of a layer of dirt or impurities on the surface of a liquid.

noun
معنی(noun):

The accumulation of sticky ink on a plate.

معنی(noun):

(chiefly in the plural) That which is scummed off; skimmings; scum.

example
معنی(example):

کثیفی می‌تواند زمانی اتفاق بیفتد که بر روی سطح آب کثیفی وجود داشته باشد.

مثال:

Scumming can happen when there is dirt on the surface of the water.

معنی(example):

فرآیند کثیف شدن می‌تواند نشان دهنده این باشد که آب نیاز به تصفیه دارد.

مثال:

The process of scumming can indicate that water needs to be filtered.

معنی فارسی کلمه scumming

: معنی scumming به فارسی

زمانی که کثیفی یا مواد زائد به سطح آب یا مایعات دیگر می‌آید و باعث تغییر شکل یا کیفیت آنها می‌شود.