معنی فارسی scummy

B1

کثیف و آلوده، معمولاً به مکان یا چیزی که احساس ناخوشایندی ایجاد کند.

Dirty or unpleasant; often used to describe a place or object.

example
معنی(example):

او در منطقه‌ای کثیف زندگی می‌کرد که پر از زباله بود.

مثال:

He lived in a scummy area that was full of trash.

معنی(example):

ظروف کثیف برای روزها شسته نشده بودند.

مثال:

The scummy dishes had not been washed for days.

معنی فارسی کلمه scummy

: معنی scummy به فارسی

کثیف و آلوده، معمولاً به مکان یا چیزی که احساس ناخوشایندی ایجاد کند.