معنی فارسی seamanly

B2

دارای خصائل و رفتارهای مناسب برای یک دریانورد.

Pertaining to the qualities or characteristics appropriate for a sailor.

example
معنی(example):

طرز رفتار دریانوردانه‌اش او را در میان خدمه محترم کرده بود.

مثال:

His seamanly demeanor made him respected among the crew.

معنی(example):

کیفیت‌های دریانوردانه کاپیتان الهام‌بخش وفاداری بود.

مثال:

The captain's seamanly qualities inspired loyalty.

معنی فارسی کلمه seamanly

: معنی seamanly به فارسی

دارای خصائل و رفتارهای مناسب برای یک دریانورد.