معنی فارسی seamless

B2

بدون درز، برخوردار از تسهیل و یکپارچگی به‌طوری‌که بخشی از آن به راحتی با بخشی دیگر ترکیب شود.

Without seams; in a way that is smooth and continuous.

adjective
معنی(adjective):

Having no seams.

معنی(adjective):

Without interruption; coherent

مثال:

a seamless transition

example
معنی(example):

به‌روزرسانی جدید نرم‌افزار تجربه‌ای یکپارچه ارائه می‌دهد.

مثال:

The new software update provides a seamless experience.

معنی(example):

آنها برای اطمینان از ارتباط بدون وقفه همکاری کردند.

مثال:

They worked together to ensure seamless communication.

معنی فارسی کلمه seamless

: معنی seamless به فارسی

بدون درز، برخوردار از تسهیل و یکپارچگی به‌طوری‌که بخشی از آن به راحتی با بخشی دیگر ترکیب شود.